- محمود طياري - http://tayari.ir -

ترشحات بزاقی

ترشحات بزاقی

ته برجی بود، حال و این حرف‌ها ، نه! پطرس آشنا و شپش به چهارقاب. گفتیم برویم نسیه چیزی بزنیم!
نگاه به پیشخوان بود و ترشحات بزاقی… شب زیج می‌نشست و آینه خالی می‌شد از هرچه دست و استکان.
– بقا …!
و چه تلخ…
پطرس گفت : نوش!
وپرسید : چی می‌خوری؟
گفتم : هر‌چی.
گفت : فیله تموم شد، ششلیک هست.
پرسیدم : نرمه ؟
گفت: نمی‌دونم.
گفتم : کباب فیله نداری؛ ششلیک تم که سر بالاست!
تخم مرغی زدیم و برگشتیم؛ هو…!- ۱۳۴۱