دام و دد??
—
پوست از بزغالهای بگرفت گرگ
چون شبان را دید، آن را جامه کرد
یک دو چندش بود همره برَهای
پس شبان را خون دل در خامه کرد
گفت عمری من شبانی کردهام
خامهی گلگون، که در صبحانه کرد؟
پرده چون افتاد، شیر ِ خفته را
از جفای تیزْ دندان ، نامه کرد !
پس شبان در نی دمید و یار خواند
غلغله بر جانِ آن خودکامه کرد:
عشق را آوارگی در پیش روست
بیدِ مجنون در بیابان لانه کرد.
تیشه ی فرهاد می باید ، که تا –
گیسوی سرو ُسهی را ، شانه کرد!
هر که این معنی به معنا باز یافت
پس شکار دام و دد ، بی دانه کرد!
گرگ، زان پس در لباس میش رفت
کس نمیداند، کجا او خانه کرد!
عشق را آواره گی در پیش روست
بید مجنون در بیابان لانه کرد.
محمود طیاری – ?
رشت. ۱۳۵۷- ۱۳۹۹
—
بخشی از شعر در خرداد ۵۷ ، ادامه ی آن در آبان ۷۱ ، و بیت ماقبل آخر آن، در پنجم دیماه ۱۳۹۴ گفته شد!?درود.
اردیبهشت ۲۳