اردیبهشت ۲۳


ماهِ شب

تاوان ِ یک نگاه، چنین گر به منت است
ما را چه حاجتِ جنگ، با دو ملّت است
جمعیتی است پنهان ترا به زیر‌ِ چشم
هفتاد به ما رفت و، ترا نیز رِقتّ است!
کثرت ، مگر به حُسن، رهِ بُرد می بَرَد.
دل آن که باخت، نیازش به قِلّت است!
دلسوزی ات مدام که بی اشک و آه نیست
آن گونه ها که سرخ می شود، آتش علّت است!
عشاّق جنگ را، واگذار ‌ِبه غیر کی کنند
هر بُرد و باخت، نتیجهِ یک لحظه غفلت است!
در بارعام ِ تو گر، اسم شب نمی‌گوییم.
به محرمانِ تو نیز نگوییم، جای خجلت است!
گرعاشقی، کلیدِ دل، تهِ چاهِ دوستی است!
یوسف داند و ماه ِ شب، این یک فضیلت است!
محمود طیاری
رشت . مهر ۹۷?⚘?

و اما …
کمتر کسی میداند ، شعر در کوتاه‌ترین مسیر، حرکت می‌کند:
در فاصله‌ی شکستن ‌ِصدای رعد: آذرخشی که می‌زند؛ و کوکبی‌ های کنار‌حوض می ریزد!
. … محمود طیاری ??

گویند برو تا برود صحبتت از دل
“ترسم هوسم بیش کند، بُعد مسافت!”
.سعدی
مشرف الدین مصلح بن عبداﷲ سعدی شیرازی ، نویسنده و گوینده ٔ بزرگ قرن ششم و هفتم . ?⚘?

در ماه شب ?

شعر با زوم روی نگاه ، در یک بازی عاشقانه، کلید می‌خورد ، جنگ مغلوبه میشود:جمعیتی پنهان به زیرچشم،در اعتلاف،و مواجهه با صف مژگان، به زیربارِ منت معشوق رفتن،به از جنگ با دو ملت است. با وامی از دو چشم ، و نگاره های دو ملت: “جنگ هفتاد و دو ملت، همه را عذر بنه “، در مقابله با افسون آن نگاه ، ” که ندیدند حقیقت ره افسانه زدند” ، به اعتبار هفتاد سال عمر،گزینه ای شیرین برای راوی است.که بُرد در زیاده خواهی نیست. پس حواس مان باشد.عشق را واگذار به غیر نکنیم،
گونه های سرخ معشوق، نشان از آتشی است در دل او.
خجلت معادل شرم است، و راهی دیگر ، به خلوتِ معشوق می‌برد.
فضیلت نیز، ته چاهی است ، و شاه کلیدِ عشق ، ماهِ شب آن، که بیرون می زند، با شناسه ِیوسف، مظهرِ شرم و زیبایی!?

نوشته شده توسط admin


نظر بدهید