بالشی از پرِقو
در بیکجاییهای من، آنجا که بی او میشوی
سوی چراغم میرود، تا تو به هرسو میشوی
تاوان راهت با من است، غمزِ نگاهت با من است
پیمانه چون بشکستهای، این سو و آن سو میشوی!
میجویمت، من کو به کو، ماه شبم در رو به رو،
ای تکستاره بخت من، با من تو هم سو میشوی؟
من بی تو با خود چون شوم، از دل برون در خون شوم
با حق حق ش در هِق هِق و، با من فراسو میشوی؟
دل را شکار آید همی، نازت به کار آید همی
در نازکای هر خیال، یک جنگل آهو میشوی؟
من از پلنگان نیستم، زآن تیزدندان نیستم!
گر، گم شدم در جنگلت، تو مرغ کوکو میشوی؟
از آب در آتش شدم، پُر از پَرِ بالش شدم
آواز سر دادم ترا، دریا دلا! قو میشوی؟
محمود طیاری
رشت – خرداد ۹۷