اردیبهشت ۲۳
تنهای عشق
???ا
خوابت چرا به چشم من امشب نمیرود
بنشسته خوش به جانم و این تب نمیرود
دل بستهام چنان به غوغای این سکوت
خود رفتهای و نام تو از لب نمیرود
آنک صدای پای تو مانده است در سرم
گر رفته ای به روز، چرا شب نمیرود
بیداری ام به خواب تو پیوندخورده است
بگرفته ُبغض گلویم و اغلب نمیرود
شبگرد تیره روز چو ماهم در آسمان
این آفتاب عمر، از چه به مغرب نمیرود!
بیداریام به چشم تو هرگز نیامده است
تنهای عشق بی تو به مکتب نمیرود.
ما در به در، چو سایه از پیِ اوییم بیخبر
تب کی رود ز جانم و، یارب نمیرود!
???ا
محمود طیاری
رشت دی – ۱۳۹۷