نگاه سوم
درباره محمود طیاری و آثارش گفته شده :
احمدشاملو /مجله خوشه ۱۳۴۶:
درمجموعه اخیر کاکا، طیاری چند اثر خیلی خوب دارد و نشان می دهد که او با همه جوانی از خیلی از نام آوران (بند و بست چی) تهران موفق تر است و حالا چه باک که در جریده های ماهانه و هفته نامه و سه ماهنامه اسمش را چون دیگر جوانان با بسم الله می برند و رم کردن و نگفتنی.
م. بهرنگ/پرچم خاورمیانه ۱۳۴۴:
طرح ها خطوط جانداری هستند در گوشه و کنار ده. اگر طرح را سیاقی نو بشماریم در بیان مفاهیم، طیاری از پویندگان این راه است.
م. آزاد/ آرش شماره ۷ زمستان ۴۲:
محمود طیاری، تنها آدمی است که به مسئله خانواده ساده و حسابی رسیده است. خانواده امروز، در شهرستان گرفتاری ها، غم و غصه ها و جدایی با نسل ها. بالزاک بازی و فاکنر بازی و فلسفه زوال و این حرفها نه. اختلاف ساده و محسوس پدر و فرزند. ریشه کینه ها و اختلاف ها. در قصه از هیچ شروع شد قدرت او را در بیان ساده و قوی و تحلیل و پیش بردن حادثه و پایان دشوار می بینید.
ه. پارسا/ پیام نوین شماره ۸ شهریور ۱۳۴۴:
محمود طیاری به درون زندگی مردم گیلان رخنه کرده و چیزهایی را که چشم های مسافران زودگذر شاید هرگز نمی تواند مشاهده کند، دیده و با دقت و تیزبینی در قالبی ساده و موجز بیان کرده است.
فریدون تنکابنی/بازار ویژه هنرو ادبیات مرداد ۱۳۴۴:
اما موضوعی که انکار ناپذیر بوده و هست قدرت طیاری است در گفتگوها. در ساختن جمله و گذاشتن آن توی دهان قهرمانان داستان. توانایی در به حرف آوردن آدم ها، ساده و طبیعی و راست و درست. و راستش را بخواهید در اینجاست که به طیاری حسودیم می شود.
ع. پهلوان / مجله فردوسی ۱۳۴۴:
علی ایحال محمود طیاری کارش هست. خودش هم هست. کتابش از خیلی از آنها که ادعایی دارند و یال و کوپالی، هم، پرتراست و هم مضمون کتابش تازه تر و حرفهایش دلنشین تر. بدون اینکه حاوی رسالتی باشد و یا مدعی صاحب عنوانی.
الف کیارش/ اطلاعات ۱۳۵۰:
و اما طیاری با سه کتاب اولش توانسته است نشان دهد که بر سفره روستایی نان و پنیری خورده و در کوچه های ده گردشی کرده است و اکنون گلبانگ، حاصل آن دیدارهاست.
دکتر محمد روشن/ گیله واشماره ۳۷:
می خواستم بیرون از کوشش های مداوم و مجاهدت های سرکار عالی به دوست عزیز قدیم داستان پرداز و نمایشنامه نویس و شاعر بی همتای شهرمان، استاد محمود طیاری شادباش بگویم. نمی دانم چندین و چند تن از خوانندگان (گیله وا) ستایش های خود را نثار آن هنرمند فروتن و منزوی که به جان و دل می نویسد، و به راستی نوشته های او در مرز اعجاز است با من همدل و همزبان هستند یا نه؟ داستان های گیلکی ایشان را وصف کردن نمی توان. ساخت و پرداخت داستان ها به استواری و صلابت کوه است. ترکیب ها و طنز ها وظرافت های واژگانی مبهوت کننده است. آرزو می کنم هرچه سریعتر این داستان ها جدا به چاپ برسد. گنجینه زبان گیلکی بدین مایه ها، پشتوانه استواری می یابد.
پرویز پورحسینی/نقش قلم ۱۳۷۶:
چه می گویم؟ (گنج پنهان) به تعبیری خود نویسنده است و نه برگ هایش. فریب مان ندهد. محمودطیاری را دیر یافته ایم و نبایدبه این زودی اورا از دست بدهیم. فروتنی اش به ققنوس می ماند. هرچند که هیزم خیسی باشد شعله ور و سراپا گریه، اشک و شعله او مقدس است.
اکبر رادی – مکالمات ۱۳۷۹:
من با خیلی از نویسندگان به تفاوت، الفتی داشته و از محضر شریف آنها بهره ها برده ام. می دانید؟ پابرجا ترین شان محمود طیاری است که با من شروع کرد، و حتی زودتر از من شروع کرد و تا به امروز هم بیست نمایشنامه کوتاه و بلند منتشر کرده است. اوج این نمایشنامه ها آن تریلوژی طرح یونانی است. (مارنقره)، (چل گیس خاتون)، (عروس زره پوش) که در صحنه بندی و قوت ریتم و یک زبان با عشوه بسیار فشرده، از سه گانه های متمایز معاصر است.
پ. فرحپور پیام شمال ۱۳۷۹:
غافلگیری و فرافکنی در موقعیت های ساده، از رموز کار محمود طیاری است. داستان زغال پزان، با تمام لحظه های توصیفی ناب و نگاه عمیق به زندگی دشوار خانواده فقیر، و شکست زمان در چفت و بست زبان، درحالی امتیاز می آورد که نشانگر نگاه دردمند خالقی است که گویی خود همان راوی است که کودکی اش را با چشم خیس زیسته است.
سجاد صاحبان زند / کتاب هفته شماره ۲۵۳ / شنبه ۲۵ تیر ماه ۸۴:
زبان و نثر او، هرگز آن چیزی نیست که آن را با عنوان زبان و نثر استاندارد می شناسیم. او لحن بخصوص خود را دارد و می کوشد که نثر” ویژه طیاری” را داشته باشد. این نثر از شروع کتاب خودنمایی می کند و تا آخر کتاب، به طور یکسان خود را حفظ می کند. جمله های طیاری اغلب بلندند و نحو فارسی را به چالش می کشند:”سپیده دم، در بازیِ شطرنجیِ هوا، آنجا که بر بام خزهپوشِ سفال، سوزنیِ آسمان، با گلبـُتههای ابرِ ترمه میسوزد، من بر خشتمیافتم.از بخش یکم رمان سینما/نشر قطره”او در این سطر به جای کلمه گرگ و میش به بازی شطرنجی هوا اشاره می کند و همین نکته هاست که نوشته او را به شعر نزدیک می کند.
غلامرضا مرادی – اعتماد- ۱۳۸۴:
رمان سینما، اگرچه حادثه ی غیر منتظره ای در رمان امروز ایران نیست، امّا آنقدر فرازمند و شاخص است که می تواند در مقابله با امثال و اقران خود و انگشت شمار رمان هایی که در سال های اخیر چاپ شده است فراتر بایستد و ببالد و آوازه در افکند که چیزی بر حیثیت رمان فارسی افزوده است. این امتیاز البته نه در فرم و شکل ساختاری اثر جدید طیاری، که در مضمون و خلق لحظات ناب یک زندگی درشکل داستانی نیز، قابل تامل است.
الهام نامی – کتاب هفته:
طیاری با دقت و حوصله کم نظیری از ذهن سیال و افسار گسیخته خود به متنی با شالودهای منسجم می رسد. شخصیتها به موقع و در انتخابها و گفت و شنود خود و دیگران پرداخته میشوند. اما آنچه طی خواندن متن، بیشتر از همه مخاطب را با هر کلمه ، جمله و عبارت خود همراه می سازد، قدرت نویسنده در به کارگیری زبان متناسب با شناسنامه هر شخصیت و تفکیک کردن دنیای ویژه آدمها ست.
فرامرز طالبی – فصلنامه تئاتر:
طیاری دو ویژگی عمده در نمایشنامه نویسی دارد.نخست آن که زبان او زبان شعر است. کوتاه می نویسدو سعی دارد با بازی با کلمات در شکل گیریِ شخصیت ها تاثیر بگذارد.دیگر این که زبان شاعرانه او ، زبان تصویر است و به معنای دیگر ، طیاری در نمایشنامه نویسی ، شاعری تصویر گرا ست . ایجاز زبان و تصویر ، کلام اول و آخر اوست و جای کلی دست مریزاد برای خودش باقی گذاشته است.
مجید روانجو : سِفْرِ خروج از جهان کده ی روایت. تیرماه۱۳۸۴ :
آن چه در “ رمان سینما ”( محمود طیاری) قابل کتمان نیست و می توان به آن شاخصه ی حضورمند یک اثرادبیِ متفاوت در ادبیات داستانی معاصر ایران پرداخت ، کوشش بی محابا برای طرح سعی هاو خطاهای نویسنده ای است که دل مشغولیِ ذهنی – نوشتاری اش چیزی فراتراز قابلیت های بیانی – روایی داستان نویسی امروز است.
داریوش معمار- ۱۳۸۴:
نکته دیگری که در مورد طیاری برایم بسیار جالب بود و البته پس از گفتگو با یکی از مخاطبان رمان وی برایم جدی شد توان بالای او در غریزی نویسی است. این مورد را ما می توانیم در مصاحبه ای که طیاری با کتاب هفته پیرامون رمان سینما دارد نیز متوجه شویم . او حتا در مورد مسائل پیچیده نظری داستان نویسی بسیار غریزی و شاعرانه صحبت میکند و البته نمود این ادراک غریزی را به خوبی در تمام آثار وی میتوان دیید که نتیجه اش هم سبک خاص او در بهره بردن از زبانی پر از تشبیه و استعاره و سرشار از تصاویر رنگارنگ است.
نادر ابرهیمی -۱۳۶۹ :
شاید ما که پرورش یافتهی شمال میهن هستیم، این عطر و رنگ آمیزی غریب را با این شدت احساس میکنیم، و مردم سایر نقاط ایران، مانند ما، گرفتار تصویرهای ساده و زیبای شمالی طیاری نشوند، اما به هر حال، گمان نمی برم که از میان ایران گشتگان و آشنایان با شمال، کسی بتواند اصالت آثار طیاری را انکار کند.
پرویز حسینی ۱۳۸۴:
طیاری اگر چه دیر پای به میدان رمان گذاشته است، اما در مقام “ اولین رمان ”، برجسته و کم نظیر است. البته “ رمان سینما” کار نویسندهاش را به مراتب دشوار تر میکند چون سطح توقع خواننده را خیلی بالا میبرد. خودمانی تر بگویم نگارش چنین رمان حساب شده ای در شصت و شش سالگی، روی خیلی از عاریه نویسان جوان را کم میکند و بار دیگر به خاطرمان می آورد که دود از کنده بر میخیزد، اما در عین حال در من ترسی رو به فزونی میگذارد که مباد طیاری گمان کند که به خط پایان نزدیک میشود و دیگر نمیتواند رکورد بزند. هر چند شکستن رکورد “ رمان سینما ” دشوار به نظر میآید اما من در توانِ طیاری میبینم که باز هم با ترفندی تازه اهالی ادبیات را غافلگیر کند.
بهروز غریبپور-شرق- شماره ۱۱۲۳ – ۸ آذر ۱۳۸۹:
من هرگز نتوانستهام با این معمار زبان، با این جوان پیرسال، با این مرد بارانی و زخمخورده گیلان همراه شوم. پس توصیهام این است که دوستان جوان تئاتریام به سراغش بروند. توصیهام این است که «اپرای پیاز» محمود طیاری را بخوانند یا از نو بخوانند تا بدانند چه جفایی بر او رفته است. تا بدانند شهرت معادل اصالت نیست و بدانند با اینکه محمود طیاری از شهرتی درخور نام و درازای سالهای غوطه خوردنش در سرزمین تئاتر برخوردار نیست ، اصالتی به کهنسالی درختان زادگاهش دارد.
علیرضا طیاری پیام شمال ۱۳۷۹:
آنچه آثار محمود طیاری را ماندگار و زیبا می کند، فن های ابداعی و نگاه مستقل و به گزینی واژه ها نیست. بلکه دمیدن بهنگام روحی است که از جسم خاکی خود پیشی گرفته است.
.
.