خرداد ۱۳
اسیر دل
زپایش گر نشد خاری بگیرم
به ره شد چشم بیماری بگیرم
اسیر دل مگر دشمن شناسد
به کام دل چه آزاری بگیرم
مرا بخت خوش از ایام باشد
خوشا مستی به بیعاری بگیرم
اگر لعل لبی بر من گذارد
مگر لب تر کند؛ آری بگیرم!
به زلفش گر یکی خرده نگیرم
به گردن چند مرواری بگیرم!
مرا دل در نگاه واپسین است
کجا بهتر از او یاری بگیرم!
چو پیمان بستهیی آیین خوش دار
به از دست رفتنش زاری بگیرم!
رشت مرداد ۹۹
محمود طیاری