عشقِ عالم تاب
گوشه بگرفتم از او، شاید صدایم بشنود
دل جز او بر هر که بستم، یا رهایم، بشنود!
پس رها از خود شدم تا یک نفس با او شوم
شد صدایم، او بداند در کجایم، بشنود؟
من به مویش بس قسم خوردم، نیازارم دلی
یا به مویه، وای بر او مبتلایم، بشنود.
آن که باید در کنارم مینشست، آخر چه شد
وآتشا، هرگز مباد او، هایهایم بشنود!
این جفا بر من روا هرگز مدار، آن بی خبر
گر بر او شد عاشقی بیدست و پایم، بشنود!
کی نمایان شد بر او دارم به طاقِ ابرو اَش ۱
قامتی خم بر نماز ِ غصههایم، بشنود؟
بی قراریها مرا در عشق، عالم تاب کرد
گرچه ببریدم از او، کی او نوایم بشنود!
محمود طیاری
رشت- بهمن. ۹۶
– (۱) شاهد :
در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد امد!
حافظ.
حواشی:
واما در این غزل، شاعر به دانایی، شنا خلاف جهت آب دارد!?✔ و مدعی است: کی نمایان شد بر او غیر نماز ، خم بر ابرو کی کند . او غصه هایش بشنود !…-: انسان هوشیار ، مقاوم، و درد آزما…!
طاق ابرو : محراب. / قامتی خم : اقامه نماز