درباره نویسنده
محمود طیاری ( در نگاهی دوباره )
محمود طیاری نوزدهم اسفند ۱۳۱۷ در رشت زاده شد. اولین مجموعه داستانهای کوتاه وی ”خانه فلزی“- شامل پانزده داستان، دو نمایشِ تکپرده و یک طرح- در پاییز ۱۳۴۱، مجموعهی طرحهای روستایی” کلاغها- ۱۳۴۴ “ ، در سال ۱۳۴۶ مجموعهی داستان ”کاکا“ و در۱۳۵۰ دو کتاب “صدایشیر” و نمایشنامه “گلبانگ- نوشته ۱۳۴۰ ” را روانه بازار نشر کرد.
محمود طیاری در دوره اول فعالیت هنری خود، نویسندهای مطرح و دارای ویژگی و آثار قابل بحث بود. او پس از یک دوره سکوت، به دوره دوم فعالیت ادبی خود رسید.
طیاری با چاپ “تا زیر میز فرمانده” در خرداد ۱۳۵۷ و نمایش “مارخانگی” در سال ۵۸ حضوری پر رنگ در چاپ آثار نمایشی از خود نشان داد.
محمود طیاری، پس از طیِاین دوره، که فاصله سالهای ۵۹ تا ۶۵ را دربر میگرفت؛ ازهرچه رنگ تعلق پذیرد، آزاد؛ با تمایل به بازنشستگیِ زودرس و مفارقت دیرهنگام! به شعروداستان پرداخت. نارنجستان، مجموعه شعرهای این دوره، دربرگیرندهی تأثراتِ درونی اوست:
«عقربههای ساعتم
کوتاهتر از پاهای یک مورچه بود
روز چون تابوتی سیاه، بر من میگذشت و عصر،
آفتاب را مثل یک نارنج تـُرش
تنها روی پوست دستم میتوانستم داشته باشم»
(توصیف زمانِ اداری، در شعر “آفتاب پیر”، ۱۳۶۵)
چند طرح برای کار در سینما و بازی در صحنه : ”صندلیِ چرخ دار“، انتشار چند اثر درشعر و داستان و کتاب کودک : ”خروس بال طلا“، از جمله آثار وی تا سال ۱۳۷۰ است.
محمود طیاری درتوضیح ویژگیِ بیان خود، تعبیر ”رقص پا با زبان“ را آورده و در دوره سوم فعالیت ادبی خود- که فرمهای ابداعی و پیشنهادی زیادی را، با بار عاطفی بالا و معماری نو، عرضه میکند- همان فرضیه، تئوری و نظریه حتمی مطرح، دریکی از مصاحبههای سال۴۸ خود را دارد – ؛ که گفته است:
”در فرم، در زبان، در معماری یک اثر، رازهایی است، که اگر کشف شود؛ راههای انتقال موضوع آسان میشود.“
در انگیزهیابی یا شناختِ عوامل مؤثر، در شکلگیریِ منش و آثار وی، باید گفت:
ابتدا کتب پلیسی و پاورقیِ روزنامهها، و سپس اشعار ایرج میرزا و میرزاده عشقی و عارف قزوینی، و بعدها داستانهای صادق هدایت و صادق چوبک، به طور جنبی در قوت بخشی جهاتِ دید و زبان او مؤثر میشود.
اما اعتقاد نویسنده بر این است که : ظرفیتِ زبان عام و کوچه؛ و پرسهی نویسنده در متنِ تحول جامعه؛ وچالش وی در مرحله تأمین مادی؛ و احراز هویت فردی که جایگاه آن در خانه سست و ناموزون بود؛ در شکلگیری آثار و تیز شدن شاخکهای نویسنده موثر بوده؛ تا آنجا که نویسنده همواره درحال ابداع؛ وتغذیه از حس و درک و حالات درونی و برونی مخلوقات خود، نو آوری داشته است.
نوآوریهای او، در زمینه داستان، با گردش زبانیِ کوتاه، در دهه چهل، جایگاه ویژهای به او بخشیده است.
محمود طیاری سال های پس از آن ، کارِ کوتاه نویسی را به گونههای تجربی خاص، و در قالب طرحهای شهری و روستایی دنبال کرده است.
طیاری در سه شاخهی شعر، داستانکوتاه ونمایشنامهنویسی، بیش ازپنجاه سال تجربه و پشت کار و سابقه نشر آثار دارد؛ و در هر سه زمینه، تا کنون جوایزی را نصیب خود کرده است:
او در یک اقتراح ادبی، هفته نامه سایبان رشت، درسال۳۶- ۳۵، و در مسابقه ی داستاننویسیِ کشوری، دوره چهارم مجله جوانان در سال ۱۳۳۸- که کار داوری آن، با رضا
سیدحسینی، احمد شاملو، ایرج قریب، احمد صدرحاج سید جوادی و…بوده-، جایزه سوم شعر، و داستان را از آن خود کرده است.
نمایشنامه ”اپرای پیاز“ ، برنده جایزه اول نخستین دوره ی انتخاب متون برتر ادبیات نمایشی ایران از جمله موفقیت تئاتری او در سال ۱۳۸۴- پس از یک دوره عضویت در هیئت داورن جشنواره تئاتر در تهران، و دو دوره عضویت در جشنوارههای تئاتر استانی- بوده است…
در بیان تاثیر پذیری، سابقه ی کار و خلق آثار ، از زبان این نویسنده شمالی میخوانیم: همه چیز با شعر شروع شد: زبانِ نرم ایرج، زبان تصویری عشقی، و زبان ستیزهجوی عارف، بارِ معناییخود را به زبان من داد. تابلوی”اوایل گل سرخ است و انتهای بهار“ از میرزاده عشقی،
”زهره و منوچهر“از ایرج میرزا و سرودههای”عارف“ کارِ گردش زبانیِ مرا آسان کرد کرد؛ و برای همیشه ”رقص پا با زبان” را به من آموخت.
طیاری ناگفته نمیگذارد: رمانهای کرایهایِ پلیسی- تاریخی، پاورقیهایی مثل“دلشادخاتون”،
”یادداشتهای یک بیکار و معلم“ از محمد عاصمی، محرک و برانگیزاننده شخصیت پیگیرِ من در ادبیات داستانی بود. اما، آن چه جنبههای نیمه رمانتیک و ژورنالیستی را از من گرفت؛ و شأنِ دوباره به کار های من داد؛ داستانهای چوبک، هدایت، بزرگ علوی گرفت و ابراهیم گلستان بود.
چوبک با ” خیمه شب بازی“ و ” انتری که لوطیاش مُرده بود“، جنبههای پنهان روح مرا به سطح خودآگاهی آورد.هدایت با بوف کور، نگاه انسانی به من داد و طعم درد را در ذائقهی من نشاند. بزرگ علوی در گیله مرد جغرافیای باران را تا زیر چشمهایم آورد.
طیاری به نگاهی دیگر، در تعریف شعر، آورده است : ” خیالانگیزتر از شعر، چیزی ذهن انسان نگذشته: ” کوتاه ، (و به قول اوجی:) ” مثل آه! ” شعلهای و پس آنگاه از خاموشی.
شعر، قالبِ درونی شدهی شاعراست: صندوق اسراری است که با واژههای کلیدی باز -میشود: کمتر کسی میداند، شعر در کوتاهترین مسیر حرکت میکند. در فاصلهی شکستنِ صدای رعد:” آذرخشی که میزند؛ و کوکبیهای کنار حوض میریزد!”
محمود طیاری، در چالش با سرنوشت، و ترسیم خطِ آن، به میلِ دو فرزند دختر و پسر، در مسیر تحصیل عالی آنان، در ۱۳۷۶به تهران کوچید، و از بیست و چند سال پیش، جز به کار ادب، بار از کسی نبرد! ” کولی و ماه” : مجموعه آخرین شعرها، و ”مستر موش“، تازهترین -نمایشنامه بلند ، بعد از ”اپرای پیاز“ اوست؛ که تاریخ بهمن ۱۳۸۵ را پای خود دارد. طیاری، شیوهی نوشتاریاش را، ”راه رفتنِ مور، روی گوی بلور“ گرفته؛ میگوید:“کلمه، از هر طرف که برود، به خودش میرسد. جنس زبان من کریستال است! “ -:
«هوا سرد میشد، و سیاهتر؛ و باد بود،و بوهای وحشی؛ و کورسوی کورههای زغال؛ وآبهای پیچنده، در قلب درههای خاموش…» – و سنگ بنای این زبان را ، با چنان توصیفی از در راه بودن، و نگاه از درون یک اتوبوس، به طبیعت پیرامون، در داستان کوتاه ”خانه فلزی“ به سال ۱۳۳۸ کار گذاشته است؛ تا- سالیان بعد و پس از آن ، جنبههای دراماتیک آن را نیز بنمایاند!-:
« آسمان پر از کُپههای ابر، هوا مرطوب، و در تدارک باران بود. پشتِ ابر، آفتاب به هیئتِ تاتاری با یک گاری، و باری از تاریکی، بر فراز شهر میگذشت! »/شیروانی در باد- داستان کوتاه: ۱۳۶۹- – ( چاپ دوم . کتاب تراس کافه ژاله . ۲۵ داستان کوتاه . نشر افراز -۱۳۹۴)