در کارهای آقای طیاری، “مار نقره” اثری ماندگار و گویا است!
دکتر محمد روشن
اثر درخشان و تازهء نویسندهء نامدار ما ، محمود طیاری – مارنقره – با نام گذاری آگاهانه اش ، نه “مارنقره ای” و نه “ماری نقره ای” و … تداعی بخش کار استوار و آهنگین او “طرحها و کلاغها” به سی سال پیش شد.
بی اندک مبالغه ، کتاب را در دو نشست ، با شور و شوق و ستایش خواندم و به پایان بردم. آنگاه اندیشیدم سی سال روزگار بلندی است ؛ و آن خون جوانی ، حضور ذهن داهیانه، و ظرافت کاریهای اندیشه های جوان را در این نمایشنامه بازیافتم ، و نمی دانم چرا باور نداشتم ؟!
نمایشنامه پیشین آقای طیاری “تا زیر میز فرمانده ” البته اثری خواندنی و مطبوع بود ، ولی چنان نبود که نشانی از اوج کار داشته باشد . پنداری راه به سوی نشیب گراییده است.
مضمون اسطوره ای – افسانه ای ” مارنقره ” با نمادین بودن خود، بی اختیار خواننده را با توانمندی نامنتظری روبرو می سازد. گفتگوها با آنکه به گونه ای آهنگین است ، سرشار از ظرافت گوییهای مناظره وار است:
پیرخارکن: معیار عشق چیست ؟ مارنقره : عشق خود معیاری است . پیرخارکن: از چه ؟ مارنقره : مهربانی.
آنجا که خاور می گوید: رودخانه آوازش را در گوشم می ریزد، آبش را از چشمم، پیداست که کلام به شعر مجسم روی آورده است. و یا پیرخارکن: امروز از آن تست ، و به فردا نیز اعتمادی نیست!
و یا آنجا که: المیرا – در عشق چیزی که مبادله می شود، مهربانی است، نه هیچ چیز دیگر!
چنانکه گفتم شیوه نمایش با گفتگوهایی که سرشار از طنز و ظرافت و خلوص و صمیمیت است ادامه می یابد.
نقش های غلام جوان و غلام پیر ، متمم دلپذیر شخصیتهای نمایشنامه است ، و با سهمی اندک که در نمایشنامه دارند گفتارهاشان با سنجیدگی هشیارانهء نمایش را به پیش می برند: از جمله در گفتگوهای ص ۶۲ – ۶۴ / غلام پیر : تو با او می ستیزی ؟ غلام جوان: با او ، یا برای او … چه فرق می کند.
غلام پیر : بسیار می گویی ، اما چیزی را نمی جویی.( اشاره به شمشیر می کند ) زبانت را به کمرت می بستی بهتر نبود؟!
ایهام گزنده در الفاظ ساده، خواننده را بی اختیار به خود می کشاند، چنانکه در گفتگوهای خواهران ، بی رنج جستجو به خصایص روحی هر یک پی می برد:
المیرا:- آنکه از قبـِلش می خورد ، پدر نیست، او هر کار می کند، به خاطر به روزی مان می کند !( آینده مان را می سازد.)
خاور : معنای ساختن را کوچک می گیری ، او نه تنها خود را نساخته ، ما را نیز باخته!
( المیرا : چیز بیشتری نمی خواهم بگویم !)
چیترا : آنکه پیش از وقت از اسرار می گوید، بازنده است ، ساکت باش!
سرِ نقد و بررسی این نمایشنامه را ندارم؛ چنانکه صلاحیتش را نیز! تنها می توانم بگویم در کارهای آقای طیاری، ” مارنقره ” اثری ماندگار و گویا است! شیرین و دلنشین است! از تواناییهای نویسنده ای است که از افسانه ، نمایشنامه ای پدید می آورد که خواننده و بیننده را به ستایش وا می دارد. شامگاه شنبه ۲۶ شهریور ۱۳۷۳