آبان ۲۸
شکار …
خوابِ روی تو میدیدم
به وقتِ گریستن
در بیداری
آهو ،
تیری درپهلو داشت؟
چشمت ،
حرفیبا من در تنگهی ابرو ؟
– آری …!
حاشا دور ،
کاشا نزدیک!
آزمندانه بال میزنم :
– با دو لب، یا نیمی از آن…
پرِ سیمرغی
در هوا چرخ میخورد :
و من به دهان دره میافتم !
آبان ۷۰