فروردین ۲۶

چکمه‌های بلندِ سرخِ ستاره کوب

برای کار در سینما و بازی در صحنه

محمود طیاری

این پرده،که بالاش بلند است هنوز
با دلبرکانش، نه به چند است هنوز
دستی که تو را پای به دامادی برد
هشدار عجوزه‌ای لوند است هنوز!

محمود طیاری
——————–
شخصیت‌های اصلی و فرعی:
سعید / حدود پانزده سال
مادر سعید
زن صاحبخانه
کفش دوز جوان
مادر کفش دوز
چند مامور کلانتری
مرد آبلیموساز
زن تکیده‌اش
واکسی
جگرکی
تاجر با کت و شلوار سفید
آجان
قهوه‌چی
چند مشتری که با آجان تصنیف گل پری جان را دم می‌گیرند
دژبان‌ها
افسر نگهبان
سرهنگ
تیمسار
مرد زن پوش در جشن حکومتی ۲۸ مرداد

زمان: عملیات سی دو. بازگشت شاه

———————–
طرح صحنه:( اول ) – در بیست و هفت صحنه
تیتراژ

در یک ُدورِ تند و پرداختِ فانتزی(۱) سعید در گریز از دست مادر، با پرت‌کردن بسته‌ی روزنامه، به چابکی یک گربه‌ و به تندی، روی پنجه‌های دست و پا، از درخت انجیر بالا می‌رود! خورشید در حال غروب از لای شاخ و برگ درخت انجیر، انعکاسی نارنجی در شیشه‌ی پنجره‌ی اتاقِ زن صاحبخانه دارد؛ شعاعی از آن به شیشه‌ی اتاق پایین که کفش‌دوز جوان، با مادر پیرش در آن می‌نشیند؛ می‌افتد.مرد جوان، چکمه‌های بلندِ سرخِ ستاره‌کوبی دارد و در گوشه‌ای از هره، به کار واکس آن بوده و نگاهی نیز به کتابِ جلد سفیدِ نیمه باز خود دارد؛ و از چایی که پیرزن برایش آورده، و به اتاقش رفته، می‌خورد. سعید از لای شاخ برگ‌ها، با اِشراف به او و زن صاحب‌خانه، که او نیز تو نخِ کفش‌دوز جوان، و به کار بزکِ خود، در تالار سراسری با گلدان‌های شمعدانی‌است؛ نگاه تعقیب‌گرانه و شیطنت‌آمیزی دارد. زن، در شیطنتی آشکار، لوله‌ی ماتیک‌اش را با نخ قند به پائین، به توی بساطِ کفش‌دوزِ جوان ُسر می‌دهد.او نیز غافلگیرانه، اما با پوزخند می‌گیردش؛ و ضربدری با آن به ته‌ی چکمه‌ی سرخ ستاره کوبش می‌زند. زن با خشم لوله‌ی ماتیک را بالا می‌کشد و در خنده‌ی بلندِ سعید، سطل آب را از کنار شمعدانی‌ها برداشته و به روی او، میان شاخ و برگ درخت می‌پاشد!
—————————————
(۱)——– تهیه کلیپ یا برنامه‌ای صوتی- تصویری، از صحنه‌های یک تا هفت این نمایش، به مدیران اجرایی نمایش حاضر پیشنهاد می‌شود.

نوشته شده توسط admin


نظر بدهید