اردیبهشت ۲۱


غزل پاییزی

دلم هوای تو دارد؛ نیایی‌ام ‌چه‌کنم
گرفته راه گلویم؛ هوایی‌ام. چه‌کنم؟
به پای یار ننشستم؛ که خون دل، هرگز!
اگرچه سر به بیابان؛ کجایی‌ام‌، چه‌کنم.
بهار پایِ گُل آمد؛ دلم به پای تو ریخت
خیال آمدنت هست؟ پاگشایی‌ام چه‌کنم.
دهانِ غنچه، کنون باز مانده از حیرت
مگر که زود رسد، دیرآیی‌ام چه‌کنم؟
مرا به جانب آن، رخنه می‌دهد این دل
پُر ‌است کاسه صبرم، گدایی‌ام چه‌کنم.
دو چشم بر در و، آشوب بر دل تنگم
تو شهرزادی و من، تخت شاهی‌ام چه‌کنم.
برو به خلوتش و، پرده دار ِحُجب‌ش باش!
سپیده پرده دَرَد، روسیاهی‌ام چه‌کنم؟
دهانِ تنگ نگیرد عطر بوسه، به چند…
ببر بگیری‌ام ار، تنگْ خواهی‌ام، چه کنم!

محمود طیاری
رشت. بهار ۱۳۹۶

نوشته شده توسط admin


نظر بدهید