الهام نامی
نگاهی به نمایشنامه «مستر موش»
«مونولوگ مقام منیع، مردک کله مازو رو، میبرم آخرنمایش. نترس! اگه مخاطب منه، موتورش میکشه پیام رو، آخر بازی هم که شده، بگیره. خب سفارش دیگهای نداری؟ راستی آن جمله « دنیای کوتولهها، شأن خالقان آثار ماندگار وهوشمند و، برنمیتابه» رو حذفش میکنم. « تقسیم غنائم کوچک در سفره خانه تئاتر، سابقه نحوستی داره» رو هم همینطور! واسه چی می خوام برش دارم ؟ای بابا، قضییه موش و گربه عبید زاکانی رو تداعی میکنه! آقا اینقدراستاد به نافمون نبند؛ حرفت رو بزن! چیزی نداری بگی؟ خب به وقتش زنگ بزن. گفتم که هروقت دلت خواست تماس بگیر.»
این ها جملاتیاند از نمایشنامه «بکتاش» اثر محمود طیاری،هنگامی که شخصیت نویسنده با ناشرآثارش مشغول گفتگوی تلفنی است.این نویسنده که همان «بکتاش»شخصیت اصلی نمایشنامه « مسترموش » به قلم محمود طیاری است، به نوعی بازتاب دهنده اندیشه جست وجو گر نمایشنامه نویس است. « بکتاش» داستان موجز و در عین حال عمیقی را در قالب ساختاری مختص طیاری، با همان فضای مملو از درک بصری، تنشهای غیرسطحی و بازیهای زبانی در دیالوگ نویسی دنبال می کند.
«بکتاش» شخصیت اصلی این نمایشنامه و همسر سایقش اکرم، صاحب دو فرزند به نامهای الی و بهزاد هستند. الی به همراه همسر و فرزندش و درخارج از کشور زندگی میکنند. و بهزاد و همسرش نیز ساکن شمالند. اکرم پس از متارکه ازدواج کرده است و اکنون تصمیم دارد با فراهم کردن شرایط ازدواج برای بکتاش، او را از تنهایی نجات دهد. به همین دلیل همراه با خانواده دختری که برای ازدواج با بکتاش در نظر گرفته، راهی شمال می شوند. بکتاش که سفارش بازنویسی نمایشنامهای را پذیرفته است ، در حین آمد و شد مهمانان و اتفاقاتی که جریان دارد، برای سرنوشت شخصیتهای نمایشنامهاش با توجه به زندگی اطرافیان، تصمیم میگیرد.
طیاری با دقت و حوصله کم نظیری از ذهن سیال و افسار گسیخته خود به متنی با شالودهای منسجم می رسد. شخصیتها به موقع و در انتخابها و گفت و شنود خود و دیگران پرداخته میشوند. اما آنچه طی خواندن متن، بیشتر از همه مخاطب را با هر کلمه ، جمله و عبارت خود همراه می سازد، قدرت نویسنده در به کارگیری زبان متناسب با شناسنامه هر شخصیت و تفکیک کردن دنیای ویژه آدمها ست. در لا به لای این درون مایههای اجتماعی میتوان به دغدغه اختلاف طبقاتی بین آدمهایی که جامعه اطراف بکتاش را به عنوان یک نویسنده تشکیل میدهد ، توجه کرد.
آدمهای اطراف بکتاش حقیقتا جامعه محیط او را تشکیل میدهند؛ زنی که پس از دوبار ازدواج، شکست خورده است و همچنان با خاطراتش زندگی می کند؛ دختری که با وجود داشتن فرزندی ناخواسته از ازدواج سابقش، سعی در اثبات معصومیت خود دارد. مردی که با وجود سابقه فرهنگیاش، در منجلاب فقر دست و پا می زند؛ کسانی که با وجود داشتن هویت ایرانی، در جای جای جهان پراکندهاند و به یمن داشتن رفاه مالی، به آرمانشهرها متوسل میشوند؛ خانواده ای که هرعضو آن از دیگری فرسنگها فاصله دارد و هنرمند جوانی که در ابتدای راه است.
اما دراین جامعه، سخن از زندگی مسالمتآمیز یک موش هم هست؛ حیوانی که در هیبت هیولایی شکست ناپذیرنمود پیدا میکند. او المان قدرتمندترین موجود ساکن در اطراف بکتاش است. گاهی نیز بکتاش خود را زیر نقاب او میبرد و لحظاتی در جایگاه قدرتمند او مینشیند تا شاید بدین وسیله، شگرد نابود کردن آن را بیابد. و اما پرداختن به درونمایه هایی اینچنین وسیع درمحتوای داستانی ساده، تنها از قلم کسی تراوش میکند که شیفته نمایش شیطنت در ساختار اثراست.
طیاری دراین نمایشنامه سه پردهای، جهان خیالی بکتاش و اتفاقات بیرونی زندگی او را به طور موازی پیش میبرد و به همین دلیل است که این دو جریان، هیچگاه نه متوقف میشوند و نه برخورد میکنند.
طیاری در سابقه بیش از۵۰ سال نویسندگی خود در زمینه شعر و داستان و نمایشنامه به شگردهایی پی برده است تا بتواند دنیای راکد و زندگی خطی امروزی را به روابطی دیالکتیک در صحنه نمایش بدل سازد.
«مسترموش» تازهترین اثر اوست که توسط نشر افراز در ۱۱۰۰ نسخه و به قیمت ۲۰۰۰ تومان منتشر شده.
خرداد ۱۲ام, ۱۳۸۹ در ۱۲:۲۸ ب.ظ
نقدمستر موش؛ مشوشم کرد! فوق العاده بود؛ باید خود مستر موش را دوباره بخوانم. این نقد یک بمب کاغذی است و در شأن اثری که اتمی نوشته شده است!