شهریور ۱۹

دُم بُریده

———-

برف بود
باد بود
یک ناکجا آباد بود .

شب بود
آتیش بود
هوا گرگ و میش بود

آب بود
زمین بود
علف به دهان آقا بُزی شیرین بود

یله می شد  یک گوشه
ریش گروی آقا موشه
آفتاب می زد ، می سوختش
لباش رو به هم می دوختش
می گفتی بیا تو سایه
می گفت سایه خودش می آیه!
می خورد ُلُف ُلُف ُلُف
می افتاد به خور و پُف
نه کار به کار موشه
گربه ،کلاغ ، یک گوشه

صابون لب پاشویه
ماهی تو آبیِ حوض
حصار بود.
پرچین بود .

هر جا پچ پچی بود
کلاغه ….
خبرچین بود!

آجیل بود .
پسته بود.
عروس کبله قاسم
پای اجاق نشسته بود:
رخت ها چرکْ مُرده
گربه ماهی رو خورده
کلاغه صابون رو برده
آقا موشه
فندُق می خورد
گوشه‌ی‌ صندوق می خورد
خروسه رفت آب بخوره
افتاد و منقارش شکست
می خواست قوقولی قو کنه
دنیا رو زیر و رو کنه
گربه سیاه پرید روش
کلّه شو کند عین موش
کلّه ی خروس
از تو دهان گربه
گفت به کلاغ:
« آهای دُم بُریده!
خبر ببر ، جار بزن
حرف منو بر سر هر دار بزن!”
فروردین ۱۳۷۵
————–
پانوشت :
برای نگاه کردن ،لازم نیست دستت را سایبان ابرو کنی؛
همه ی ستاره ها در زمین اند! محمود طیاری

نوشته شده توسط admin

یک بازتاب برای “شعر برای سمفونی موش ها در بخشی از نمایش “مستر موش””

  1. سمفونی موش ها در بخشی از نمایش “مستر موش” » محمود طياري گفت:

    […] شعر […]


نظر بدهید