بهمن ۰۱

هفت َپر ِکاه
مانده‌ به ‌غروب
نام تو را به چلچله می‌گویم

سقفِ نگاهم
آشیانه‌ی ‌خیسِ ِجوجکانِ هنوز به دنیا نیامده
می‌شود!

تنها
بهار می‌شکند
اندوهِ کوهی‌ی مرا

سیلاب‌های بهاری
عشقِ مرا با شکوفه‌ی بادام
می‌شویند .

چلچله
نام تو را به منقار دارد
و با لبانِ من، به سویِ ‌مغرب، بال می‌زند!
آذر ۷۴

نوشته شده توسط admin


نظر بدهید