اردیبهشت ۲۱
کافر عشق
رفتی و دور و برم وای عجب خالی شد
چه گذشت برمن و اینبار چه بد حالی شد
تا بگیرم رد پایی ز تو از بیگانه
روز رفت، هفته سرآمد، دگر سالی شد!
گفته اند چشم سفید میشود هر بار اگر
انتظاری به سر و، نوبت بیحالی شد
دل برون میزند از سینه بگویند مرا
رفته باشی تو و ایامِ سبکبالی شد!
گر در این دایره، عشق تو ابد خورد مرا
کافرعشق نیام. وه،که چه خوش، حالی شد!
آنچه تقدیر مرا هست، نه در دست تو بود
نظری در گذری، بر خط و برخالی شد!
یار این بار یکی راز بمن گفت و نگفت.
چشم مستِ سیه ای محوِ گل قالی شد!
محمود طیاری
رشت. شهریور۹۹
اجرای هنرجوی تئاتر و موسیقی: اعظم بنگاه⚘