اردیبهشت ۲۱
آتشِ سرد!
اول آن کس که پر و بال مرا داد تویی
خُطبه خواند با لب شیرین به فرهاد تویی
طپش قلب من از عطرِ نفس های تو بود
آن که بُرده ست همه عشقِ خود از یاد تویی!
وای عشق تو چنان سرد مرا بال بسوخت
بی پر و بال به دامی شدم، آزاد تویی!
دلکم بُرد و پسین روز به آهی بشکست
آن که نشنید مرا این همه فریاد، تویی!
یار آن به، به یکی عشوه به چندش نبرند
از چه رو صاحب این حُسن خداداد تویی
اشک ش آورد و، دلی ُبرد به ترفندی چند
عقل و دینم همه بر باد، مرا یاد تویی!
آه این نسیه بری، عشق به سامان َنبَرد
غزلش گفتم و، آورد پسش داد؛ تویی!
محمود طیاری
رشت . تیرماه ۹۷