اردیبهشت ۲۱
خیمهِ عشق
هر جا توئی بدان، دلم آنجا ست، بیگمان
پندارِ وصلِ تو، منت بیجاست، بیگمان
آن خیمه که بپای، تو به خرگاه میکنی
ما را ورود، جانب پروا ست، بیگمان
پا در رهت مباد گذارم، به لهو و لعب
تا این میانه، دل به تمنا ست بیگمان
ما را برون زمعرکهی خود، چه میکنی
دل از درودت با همآواست بیگمان
شعرم مسافری ست که به مقصد نمیرسد
آن بارِ بوسه دارد و، گمراه ست بیگمان
کی خواهمت، زمعرکه آخر برون شوی
حرفی اگر ترا، به دلم راه ست بیگمان
آن دل که باخت، به نگاهی و عشق بُرد
آتش به جان خرید، به کم و کاست، بیگمان!
محمود طیاری
رشت . یکم خرداد ۹۶
لهجه = گویش; لهو و لعب = خوشگذرانی، بازی و سرگرمی، ? ۹۶