اردیبهشت ۲۳
کندوست یا دهان
کندوست یا دهان، بگذار بگذرم از آن
با من سخن نگفتی، چه میکنیاش پنهان
دستم به دامنت، بگرفتهای عشق را زمن
بیعشق ماندهام، سر در گم و سرگردان
شاید که بشکند دل و دینم به آهِ تو
یا بفکند جهنمی آتش مرا به جان
ما را به باده ناخورده میدهی سوگند
ُ ُعنّاب خورده، بگرفته لب، قرمزی از آن
بی تو مباد هرگز، به راهی که میرویم
از شمع پرس قصه؛ در جمع ستارگان
با روشنای شمع نسوزد ستارهای
معشوقِ ما ست تابان، چون ماه آسمان
ما دلبرانه از پی معشوق میرویم
او هفت مرتبه دارد، رسد به کهکشان!
–?
. محمود طیاری
رشت. بهمن ۱۳۹۷