تعمیرگاه عشق
وقتی با زنم رفته بودیم تعمیرگاهِ عشق
شمع و پلاتین مانرا عوض کنیم
یک ماشین را ، چهارتا آقا، آورده بودند اوراق کنند.
آن ماشین ، یک “مرسدس” بود
چراغ بادامی ، با جلوبندیِ خورده شده
و آن چهارتا آقا ، به نظر صافکار میرسیدند!
سردفتر ما را روی چال ُبرد
آچار انداحت ؛ تا یک ُمهره ی بیست ساله را
باز کند!
ُُمهرهیمار داشت زنم
یا به گردنش خرُمهره بود –
این راز همچنان سر به ُمهر مانده است!
در آن ساعاتِ اول صبح
درآمدٍ یک ماه من، و حقوقِ مطبخی ی زنم
به توی لگنچه افتاد!
روغنِ سیاهِ طلاق جاری شد
و زمانِ ریلی
آغاز…
لگن پیشاب ِ سردفتر ،
نعلین، ورنی ِپاشنه بلند”مرسده”
کنار کتانی زنم ، بر درگاه بود!
۷ شهریور ۷۲