با Ellie
در واشینگتن دسی
با یک دهانِ ایرانی
و دندانهای کلید شده از ترس
چگونه میشود حرف زد!
و اما با گرل فرندِ(۱) آسیاییمان، حکایتها داریم. او با یک ماشین فورد، و یک مسیریابِ الکترونیک G.P.S یکهْتازِ خیابانها و میادین سبز، در واشینگتن دسی است. درهر رفت و برگشت از سیلور اسپرینگ ، به مرکز پان امریکن سیتی ، بارها حس ِگمشدگی به هر دوی ما دست میداد. اما از آنجا که او، یکه به زن که نه، پارتی زنِ ِ(!) این میدان است، سر و گردن و شانهای به نشانهی بیهراسیی دو مهاجرنشین، دراین میدان ِمین گذاری شدهی هویت گم شدهی آدمی، رقصانده و میگذرد.
گاهی در هزارچم ِاین راههای مارپیچ ِهندسیی هم سطح و گاه متقاطع، در شانه و کناره راهها، با ذکر یک only ، که به گوشهای حلزونی من، در یک معادل صوتی، عالی مینشیند؛ که لحظهای نجات دهنده و راهْ یاب است و تصوری باطل وغیرِ مفرّیاب! اما که سرابی بیش نیست و ما بی نوری در چشم، همچنان دخیل بر پیام آور گمشدگان، G.P.S مفرغی بستهایم!
بگذریم که کلاف سخن را
غلاف باید…
و حرفی از پُختِ هم زمانیی یک میتینگِ شلوغ سراسری، با ته چین ِاعتراض مردم ِسیاه و سفید، با تم ِنان و بیمهی بیکاری، در سیّ اُمین روز ماه اکتبر۲۰۱۰ در مطبخ واشینگتن دسی نشاید زد!
کار که در بزرگ راه، با نئونهای کاشته شده، و عبورِ سرگیجه آور، به پچ پچ رسید، او گفت : – اوه، Excuse me چرا حرف نمیزنی؟ با صدایی برآمده از تهی چاهِ غربت، گفتم :
– اوه، My God!، با یک دهان ایرانی،
و دندانهای کلید شده از ترس،
چگونه میشود حرف زد!
Ellie با لهجهای باخته و نیمه ایرانی گفت:
اما این G.P.S به کمک ماهواره، ما را به هرکجا که بخواهیم میرساند.
انگار حق با او بود:
هفته هالووین بود و ما در وحشتی از پیش مهندسی شده، به یک نایت کلاب رسیدیم و ترس مایع را، در مجامعت با خوش رقصیهای اُشترانه، به دور از وطن، پلک زدیم! – :
“نمایش را شروع کن. وقتی این لعنتی را در باشگاه می شنوی، صدای موزیک را بلند کن
وقتی ما به باشگاه می آییم، همه چشم ها به ما است . نگاه کن به پسر ها در باشگاه، دارند ما را تماشا می کنند.
هر کسی در باشگاه ست،همه چشم ها به طرف ما است .من می خواهم جیغ و فریاد بزنم.
هرچه در درون قلبم دارم بیرون بریزم .ما می گوییم : اووووه .اووووه .اووووه.
ما در حال پایکوبی با جیغ و فریاد هستیم. اووووه …بله
با جیغ و فریاد .
ای کاش ، این شب برای همیشه ادامه داشت. چون قبلن غمگین بودم ، اما حالا بهترم.
همین طور پیش می رود وقتی من و تو با هم جشن می گیریم”
Maryland.America-2010 اکتبر محمودطیاری ————————
Silver spring :
شهری در مسیر و نزدیک واشینگتن دسی، به معنای بهار نقرهای
Monument: یک بنای بلند تاریخی شکل مداد درWshington DC که در نگاهی شوخ ، پان امریکن سیتی، مرکز دارالمناره وصف شده!
پارتی زن: که در همان نگاه شوخ ،زنِ پارتی یا به کنایه ، پارتیزان نیز از آن مستفاد میشود !
Only- :
شانهی کناری راه ، که تغییر مسیر جز در یک جهت، گردش به چپ یا راست، در آن ممکن نیست.
Halloween:
هفتهی وحشتِ شیرین به تعبیری ازمن، که با کنده کاری روی بدنهی کدو تنبل، و سیاه نمایی، تابوی ترس را با شکلات در ذائقهی کودکان میشکنند؛ چیزی مثل چهارشنبه سوری ما، که با پرش از روی آتش، زردی میدهند و سرخی میگیرند؛ و جای نکبت را با دولت عوض میکنند!
نایت کلاب: یک کلوپ شبانهی جیغ بنفشی، درعبور تو در توی ِ نور و موزیک و سایه و حرکات غیرموزون،با تنانگییِ حضور مخدرّات و علائم ذکور!
(۱) اقتضاء می کرد جای المیرا دخترم ، در راهبُردی تماتیک ، گرل فرندی در بلندای دیوار حاشا ، با نام الی بنشانم!