مهر ۱۰

یادداشت

و اما-

عده ای با ریسه‌ی کلمات، حصیر شعر می‌بافند. جمعی شعبده بازانه واژگان شعری جعل می‌کنند. عده ای دکلمه به شیوه‌ی معمول، جمعی به عربده کشی مشغول! کمتر کسی می‌داند شعر در کوتاه‌ترین مسیر حرکت می‌کند: در فاصله‌ی شکستن ‌ِصدای رعد: آذرخشی که می‌زند و کوکبی‌های کنار‌حوض می ریزد!

خیال انگیزتر از شعر، چیزی از ذهن انسان نگذشته: کوتاه، (به قول « اوجی»‌ :مثل آه!) شعله‌ای و پس آنگاه ‌خاموشی.

شعر، قالبِ درونی ‌شده‌ی شاعر است: صندوق اسراری است که با واژه‌های ‌کلیدی باز می‌شود.

شاعر، گاهان ما را به دلتنگی زمزمه می‌کند. آناتِ شعر او، با طنینی هشت‌گوش، یک آسمان معنا را، چون کاشی‌ها و گنبد مسجد شیخ لطف‌الله در سرمان می‌پیچاند و نیروی آن، ما را به هفت شهر عشق برده؛ و زیبایی را در خمِ یک کوچه‌ی‌ آن پدیدار می‌کند.

شعر مثل آب چشمه‌ی ییلاق، در نیم‌روز تابستان است. هرچه بنوشی عطشت بیشتر می‌شود. اما شعرِ بَدَل را فقط یک بار، آن هم به زحمت، همراه با ریقِ رحمت، در غیابِ شاعر می‌شود سرکشید! مثل روغن‌ِ چراغ، با گرفتن نُک دماغ! این جور شعر‌ها را خودتان بهتر از من می‌شناسید: کافی است مال خودتان نباشد!

ر.ج- پانوشت ِمجموعه شعر “کولی و ماه” در دست ِنشر

نوشته شده توسط admin


یک نظر برای “نگاه آسمانی”

  1. زهره صابری گفت:

    در باره شعر انقدر یبا نوشتید که باید برگشت و به تمام شعرهایی که خواندم دوباره نگاه کنم و شاید از تمام شعرهای خودم هم بگذرم

نظر بدهید